از اینکه چیزهای ناامید کننده گاهی بر من چیره می شوند،خسته می شوم،هیچکس نمی داند چقدر رنج آور است که دردهای خودت را نادیده بگیری که دیگران را خوشحال کنی،از اینکه هنوز هم نمی توانم با دل خوش و خیالی آسوده از عشق بگویم و آن را در ذهن خودم ترسیم کنم خسته می شوم،اینکه فاصله ها یا هرچیز دیگری باعث شوند احساس کنم نمی توانم این احساس لعنتی را تجربه کنم،یا از اینکه افکارم اجازه ندهند آن طوری که باید علاقه ی خودم را نشان بدهم،از اینکه مدام مجبورم چیزی را پنهان اینکه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هواساز سایت نینجا مبارزان سایه حسن ملایی دهو فیلم چرم سان آقای مسافر ادبی زیما سفر پارس، ارائه خدمات تور گرجستان، تور مشهد، تور کیش پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان درب ضد سرقت پارس درب